ساختار حاکم بر فضای موسیقی ایران متاسفانه یک ساختار دیکتاتوری است . شاگرد و استاد، مرید و مراد … و در این هیناهین دعواهای حیدری و نعمتی به وجود می آید.
این جامعه خرد که شمایی کوچک از فضای حاکم برکل جامعه ایران است ، یک جامعه استبداد زده می باشد… استاد در مقام کل دانا قرار دارد و حکم و سخن او به منزله حکم و سخن خدا است. همچون کل جامعه ما ؛ حاکم و استاد به ذات دیکتاتور نیستند، بلکه فضای استبدادی حاکم بر جامعه و قدرت پرستی و نیازمندی ما به پدر، استاد و حاکم را در جایگاه خدا و دیکتاتور قرار می دهند و بعد از آن است که بر استاد و حاکم نیز این امر مشتبه می شود و حکم خداوندگاری خود را تایید می کند. این موضوع در اکثر قریب به یقین خرده جوامع موجود در ایران حاکم است؛ در شعر و ادبیات و در دانشگاهها در فلسفه و جامعه شناسی و روانشناسی و مهندسی و پزشکی و ورزش و هنر و در خانه و خانواده و در دین و مذهب و سیاست و در موسیقی و…. این فضا ها و خرده جامعه ها در گفتگو و برخورد با هم سبب بازتولید و امتداد حیات دیکتاتوری و استبداد در یکدیگر و در نهایت در کل جامعه می شوند.
متاسفانه این روحیه دیکتاتور پروری از دانشگاهها و مراکز روشنفکری و هنری شروع می شود…. دانشجویانی عاشق سواد و کاریزمای یک استاد می شوند و الگوی رفتاری و فکری خود را در تمام جوانب زندگی خودش ، ایشان قرار می دهند حال آنکه شاید آن استاد تنها در جنبه علمی و تخصص خودش موفق بوده است و در سایر جوانب زندگی اش با مشکلات عدیده ای مواجهه باشد.در مراکز روشنفکری نیز وضعیت به همین منوال است. شخصی بر کرسی خداوند می نشیند و مابقی مریدانش می شوند و خدایی نکرده کسی با حکم ایشان مخالفت کند باید مجازات شود. در دنیای ادبیات و شعر وشاعری وضعیت به همین شکل بغرنج است و در موسیقی وضعیت از تمام نهادهای دیگر اسفناک تر است و دعواهای حیدری نعمتی و تکفیر یکدیگر در موسیقی به اوج خود می رسد.
استاد از گوشه بیات ترک و رهاب و نهفت و نهیب نظر دارد تا امور سیاسی و اجتماعی و شعر و نقاشی و ورزش و ….در چنین جامعه ای است که شاعری می آید در باره موسیقی صحبت می کند “در مقام دیکتاتور بزرگ شعر” و موسیقی دانی در مقام دیکتاتور بزرگ موسیقی درباره شعر او سخن می راند ، در چنین جوامعی است که روحانیون در باره خصوصی ترین وجوه زندگی اشخاص نیز حکم صادر می کنند.
دیکتاتور هیچگاه از بالا به وجود نمی آید یعنی بر هیچ جمع و مردم و ملتی دیکتاتور از آسمان فرود نمی آید بلکه همان جمع و ملت و مردم دیکتاتور ؛ حاکم ، استاد ، روحانی ،شاه و… را از فرش به عرش می برند.. بنابراین برای اصلاح جامعه ، باید از خرده نهادها و خرده جامعه ها و خرده سازمانها شروع کرد.
توجه نمایید سه حوزه کلان نیز در به وجود آمدن این فضای استبدادی و دیکتاتور پروری دخیل بوده اند حوزه خانواده و جایگاه پدر در مقام خدا ، حوزه دین و عرفان و وجود فضای مرید و مرادی و چوپان – رمگی ،حوزه قدرت و وجود حاکم و شاه و ولی امر به مثابه دانای کل و کسی که خیر مطلق را برای همه تشخیص می دهد . در واقع این حوزه های کلان و حوزه های خرد به صورت دیالکتیکی سبب بازتولید و تقویت دیکتاتوری و فضای استبدادی شده اند.
به قرائتی تمام حوزه های موجود در جامعه ما به سمت پادگانی شدن سوق پیدا کرده اند و احکام و رفتار و افکار و منش افراد در حوزه های مختلف همچون “مُثل” خود در پادگانها و فضاهای نظامی شده است.
در این زمان است که شخص حاکم در هریک از این جامعه ها درباره همه چیز نظر و حکم می دهد.
لحن تحکم آمیز و لحن تمسخر آمیز هر دو لحن دیکتاتور است تنها فرق آن در این است که هنگام دیکتاتور در قدرت باشد لحن تحکم آمیز دارد و زمانی که در ضعف باشد لحن و کلام تمسخر آمیز دارد.
همه ی ما در درونمان توامان هم میل به دیکتاتور شدن داریم و هم میل به دیکتاتور پروری ، برای مبارزه با چنین فضاهایی باید از خودمان و از حوزه ای که در آن مشغول فعالیت هستیم شروع کنیم. مشکل را هیچ گاه در دیگری جستجو نکنیم و دیگری را خطاب قرار ندهیم بلکه مشکل را از درون خدمان بیابیم و خودمان را خطاب قرار بدهیم و بعد حوزه ای که درآن مشغول فعالیت هستیم خطاب قرار دهیم.
در اینجا چون بحث بر سر موسیقی است باید این مهم را از جامعه موسیقی خودمان شروع کنیم…
من و تو تنها نوازنده یک ساز هستیم و یا خواننده هستیم یا آهنگساز همین .. او تنها یک شاعر خوب است و تنها یک رمان نویس و یا نقاش و یا مجسمه ساز عالیست … همین و فقط در تخصص خودش بیشتر می داند و در هیچ بحث و فکر و اندیشه ای و…هیچ برتری بر تو و من ندارد و ما هم هیچ برتری بر او نداریم. جامعه موسیقی را باید به جامعه برابر تری سوق دهیم. او تنها استاد تار توست و یا در نوازندگی تار بسیار قهار است اما تنها در همین زمینه قهار است و هیچ سرشته ای از سیاست و ورزش و آشپزی ندارد و قس الی هذا….
بنابرایین بیایید در استفاده از لفظ استاد محتاطتر عمل کنیم بیایید در به عرش بردن افراد تامل کنیم بیایید اگر کسی به استاد یا نوازنده و آهنگساز مورد علاقه ما ،نقدی وارد کرد با آغوش باز نقدش را پذیرا باشیم. بگذاریم فضای بحث و نقد و نقد و نقد این جامعه استبدادی را التیام باشد و و کمی بت ها و دیکتاتورهایی را که خودمان سبب ساخته شدن آنها شدیم در تمام حوزه و به خصوص در حوزه موسیقی شکسته شود و از قید مناسبات مریض حاکم بر آن خلاصی یابیم و بستر را برای پیشرفت و خلاقیت و نوآوری و برابری و… مهیا کنیم.نگوییم خانه از پای بست ویران است که این خانه را ما ویران کرده ایم و منتظر عمل و حرکت دیگران ننشینیم و به قدر وسع و توان خودمان و در همان فضا و بستری که توانایی داریم هرچند اندک و کوچک و خرد گام هایمان را برداریم و نگویم که با این قدم های کوچک، چیزی درست نمی شود اتفاقا همین قدم های کوچک می تواند باعث حرکتهای بزرگ شود و جامعه ای سالم تر و آزاد تری را سبب شود.
به امید چنین روزی
منبع:موسیقی ایران