ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
تایید رمز عبور *
بخاطر بسپار

ایجاد حساب کاربری

فیلدهای مشخص شده با ستاره (*) الزامی است.
نام *
نام کاربری *
تایید رمز عبور *
تایید رمز عبور *
ایمیل *
تایید ایمیل *
کد امنیتی *
تازه سازی کد امنیتی
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8

گالری تصاویر

آخرین محصولات منتشر شده

به بهانه انتشار آلبوم چم علی اکبر یاغی سروده ای را به استاد خوشرو تقدیم کرد.

شاعر و ترانه‌سرای خوش‌ذوق اهل بابلسر برای ادای احترام به استاد ابوالحسن خوشرو شعری دو زبانه سرود و به روح استاد خوشرو تقدیم کرد. یاغی‌تبار در ابتدای این شعر نوشته است: «به بهانهٔ انتشار جدیدترین آلبومشان چم، تقدیم شد به آتش‌نفسی‌های استاد ما ابوالحسن خوشرو که با شگفتی صدایش، پدرها و پسرهای بسیاری چون من و بابا در آسمان صدا بال‌بال زدند.»

 

او در این شعر که با زبان مازندرانی آغاز می‌شود ابتدا دلتنگی خود برای استاد خوشرو را بیان می‌کند و پس از آن با به تصویر کشیدن روایتی از آواز خواندن یک پدر برای پسرش، پس از هر دو بیت که به زبان فارسی و گاه با استفاده از واژه‌های بومی سروده شده، یکی از دوبیتی‌های خوانده شده توسط استاد خوشرو را به کار برد.

ابوالحسن خوشرو

شعر سروده شده توسط یاغی‌تبار یکی از متفاوت‌ترین سروده‌هایی است که تا کنون با استفاده از اشعار و واژه‌های مازندرانی سروده شد:

کِجه بوردی مِنه دَشتِ وَنوشه
کِجه بوردی منه اَنگیرِ خوشه
کجه بوردی دَنی تِه تا بَوینی
مه دل تیرنگِ واری سِجمه‌روشه

پدر خونِّش‌کنان قنداق می‌ساخت
که خاندار عزیزش نو بپوشد
پسر از پای تا سر گوشِ جان شد
که آواز زلالش را بنوشد:

«ته گُم بَهی بِهار سِرخِ گِل بی
تِه نَیته آرزوی دردِ دل بی
ته درد عشق آ ته درد جِوونی
ته جابدا برمهٔ بی‌چِمر بی»

پدر خواند و پسر در جان سپردن
صدایش خیش بر دل راند و خوش راند
پدر از گنجهٔ پرگنج خوشرو
«اَبِر بیته هوا» را خواند و خوش خواند:

«دِلی دارمه پر از درد و پر از غم
پر از وَرف آ پر از وارش آ شبنم
دلی دارمه به مثل زِلفِ لیلی
اگر دستش زنی می‌پاشد از هم»

پدر قنداق خود را می‌تراشید
تِه که بوردی مه خوندار تَش نَخِرده
صدایش خلوتم را می‌خراشید:
ته غم مه قِدّ و قوِّت رِ بَوِرده

دو قرن از بعد کوچ تلخ بابا
شبی در خواب خود دیدم دوباره
که دارم با نواجش می نویسم:
پِسِر تِه دوشِ خوندارِ بِلاره

پدر در خواب کابوسانهٔ من
یکی قرقاول مازندری شد
وجود نازنینش سجمه‌روشِ
تفنگ نارئوف دیگری شد

پدر قرقاول مازندری شد
کمی در خون گرمش دست و پا زد
به جفت مادهٔ خود، مادرم، گفت:
حسن‌موسی نزد ما را؛ خدا زد

 

 

منبع:واژه روز


اخبار بیشتر

شادمانه ها

04 تیر 1396 1004 فولک

یاد اون روزا ب…

22 اسفند 1395 1310 دکلمه

احمد باوند

20 شهریور 1396 1257 شعر و ادبیات

حمید رضا زمان…

27 شهریور 1396 872 موسیقی

جمشید نیکوزاد

29 فروردين 1396 1257 موسیقی

شوپه

04 ارديبهشت 1396 1426 فولک

نامه های عاشق…

24 فروردين 1396 658 دکلمه

اساره

23 اسفند 1395 1146 پاپ

گذشته

06 -2667 476 پاپ